ضد فلسفه بودجه نویسی
اورجینال در شبکه ۵
اینجا پایان نیست
کودتای دموکرات ها برای حفظ پهلوی
شکاف شهروندی در اروپا
فوقش ۱۱ میلیارد !
اینجا پایان نیست
|
گزارش تفریغ بودجه ۹۶ منتشر شد، طبق این گزارش فقط ۳۸درصد احکام قانونی رعایت شده است، حالا این سوال پیش میآید که اصلا چرا بودجهمینویسیم؟
ضد فلسفه بودجه نویسی
تعداد بازدید : 51
روز دوشنبه دیوان محاسبات کشور بیستونهمین گزارش تفریغ بودجه را که مربوط به عملکرد بودجه سال 96 است منتشر کرد. این گزارش که شامل پنج بخش منابع و مصارف، تبصرههای مادهواحده، بودجه شرکتها، حسابرسی عملکرد و پیشنهاد برای اصلاح ساختار بودجه است، نکات بسیار قابل تاملی دارد. زیانده شدن 180 شرکت دولتی، تحقق 125 درصد بودجه شرکتهای دولتی، عدم درج 6 هزار میلیارد تومان برداشت از درآمدهای عمومی توسط دولت، جبران کسری 82 هزار میلیارد تومانی از طریق واگذاری داراییهای سرمایهای و مالی، بیتوجهی یا عدم رعایت 62 درصد از تبصرههای مادهواحده قانون بودجه، عدم سرمایهگذاری پنجهزار میلیارد تومان در میادین نفتی توسط وزارت نفت، عدم اختصاص 99 درصد از تسهیلات اشتغالزایی پیشبینی شده در بودجه، عدم ثبت بودجه 17 شرکت دولتی در لایحه بودجه، تخلف 5.5 هزار میلیارد تومانی درخصوصیسازی هشت شرکت شامل شرکت کشت و صنعت و دامپروری مغان، شرکت آلومینیوم المهدی و طرح هرمزال، توسعه گردشگری، پالایش نفت کرمانشاه، ماشینسازی تبریز، املاک ائلگلی تبریز و ریختهگری ماشینسازی تبریز، رشد 23 هزار میلیارد تومانی بودجه جاری شرکتهای دولتی، عدم واگذاری 65 درصد از اموال پیشبینی شده بانکها در بودجه، 92 هزار میلیارد معوقات بانکی بانک ملی در یکسال، گم شدن 154 هزار تن کالای اساسی شامل برنج، روغن، گندم، ذرت و کنجاله سویا، عدم اختصاص 66 درصد از وام بافتهای فرسوده و تخلفات گسترده در شستا و صندوقهای سرمایهگذاری ازجمله موارد تخلف دولت در عمل به تکالیف بودجه سال 96 و همچنین دیگر تکالیف دولت است.
میزان پیشبینی منابع بودجه کل کشور پس از اعمال تغییرات، بالغ بر 1137 هزار و 927 میلیارد تومان بوده که حدود 113 درصد آن محقق شده است. بررسی جزئیات منابع بودجه سال 96 نشان میدهد بودجه عمومی دولت 93 درصد، منابع اختصاصی (دستگاههای دولتی) 69 درصد و شرکتهای دولتی، بانکها و موسسات انتفاعی دولتی 125 درصد محقق شده است.
میزان پیشبینی مصارف بودجه کل کشور سال 96 پس از اعمال تغییرات، بالغ بر 1154 هزار و 879 میلیارد تومان بوده که میزان تحقق آن 110.7 درصد بوده است. دولت بهمنظور بازپرداخت و تسویه اسناد خزانه اسلامی سررسید شده، مبلغ 6 هزار و 337 هزار میلیارد تومان از سرجمع درآمدهای عمومی بدون تعریف ردیف اعتباری از درآمدهای عمومی برداشته است که در مصارف عمومی نیز این مبلغ را درج نکرده است.
براساس قانون بودجه سال ۱۳۹۶ کل کشور پس از اعمال تغییرات، کسری تراز عملیاتی بالغ بر 82 هزار و 77 میلیارد تومان بوده که با توجه به میزان درآمدهای تحققیافته و مصارف اعتبارات هزینهای، در عمل مبلغ 72 هزار و 174 میلیارد تومان فزونی مصارف نسبت به منابع مذکور مشهود است. این مبلغ از محل واگذاری داراییهای سرمایهای و مالی تامین شده و عملا باعث کاهش اعتبارات تملک داراییهای سرمایهای و مالی شده است.
مادهواحده قانون بودجه سال ۱۳۹۶ کل کشور مجموعا دارای ۱۶۷ تبصره و بند است. در محدوده رسیدگیها، حدود ۳۸درصد از احکام قانونی رعایت شده است. احکام قانونی در ۴۶ درصد موارد بهطور کامل یا بخشی از آن رعایت نشده و همچنین 16 درصد احکام فاقد عملکرد است.
در سال ۱۳۹۶، مقدار نفت خام تولیدی با احتساب موجودی اول دوره معادل یکمیلیارد و 451 میلیون بشکه و مقدار میعانات گازی تولیدی با احتساب موجودی اول دوره معادل 258 میلیون بشکه بوده است. از نفت خام تولیدی و موجودی ابتدای دوره، مقدار 772 میلیون بشکه صادر و 619 میلیون بشکه تحویل پالایشگاهها شده است. همچنین از میعانات گازی تولیدی و موجودی ابتدای دوره، 157 میلیون بشکه صادر و 94 میلیون بشکه تحویل پالایشگاهها و پتروشیمیها شده یا در بورس انرژی عرضه شده است. بررسی جزئیات گزارش تفریغ بودجه نشان میدهد دولت در سال 96 در مجموع هشتمیلیارد و 550 میلیون دلار نفت و میعانات گازی در داخل و خارج از کشور (داخلی 37 میلیارد دلار و صادرات 50 میلیارد دلار) به فروش رسانده است. همچنین مازاد وجوه حاصل از صادرات گاز طبیعی نسبت به واردات، بالغ بر یک میلیارد و 628 میلیون است. مطابق بند (ط) تبصره (۵) مادهواحده، به وزارت نفت از طریق شرکتهای دولتی تابعه ذیربط اجازه داده شده بهمنظور سرمایهگذاری در طرحهای نفت و گاز با اولویت میادین مشترک نسبت به انتشار اوراق مشارکت ارزی - ریالی در سقف پنج هزار میلیارد تومان اقدام کند که از این طرح برای سرمایهگذاری استفاده نکرده است. بانکها 99 درصد تسهیلات اشتغالزایی را ندادند
براساس بند (الف) تبصره (۱۸) مادهواحده، به دولت اجازه داده شده است نسبت به برنامهریزی و سیاستگذاری مناسب برای ایجاد فرصتهای شغلی جدید و پایدار با شروط مقرر اقدام کند. بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران در راستای اجرای آییننامه اجرایی این بند نسبت به ابلاغ تسهیلات بانکی در سقف 20 هزار میلیارد تومان با نرخ سود مصوب شورای پول و اعتبار، اقدام کرده است که بانکهای عامل فقط مبلغ 260 میلیارد تومان معادل 1.3 درصد سقف مقرر را پرداخت کردهاند.
بودجه شرکتهای دولتی، بانکها و موسسات انتفاعی وابسته به دولت در پیوست (۳) قانون بودجه سال ۱۳۹۶ کل کشور شامل ۳۵۹ شرکت سودده، ۱۰ شرکت دولتی زیانده، دو موسسه انتفاعی و ۹ بانک دولتی، بالغ بر 800 هزار و 502 میلیارد تومان بوده که عملکرد آن طبق گزارش تفریغ بودجه با رشد ۲۳ درصدی بالغ بر 982 هزار و 467 میلیاد تومان است. بهرغم حکم ماده (۱) قانون محاسبات عمومی کشور بودجه ۱۷ شرکت دولتی در لایحه بودجه سال ۱۳۹۶ کل کشور درج نشده است که با ارائه گزارش آسیبشناسی نظام بودجهریزی کشور توسط دیوان محاسبات کشور به سازمان برنامه و بودجه، ۱۵ شرکت دولتی موضوع جدول فوق در لایحه بودجه سال ۱۳۹۸ درج شدهاند. سازمان خصوصیسازی از ابتدای سال ۱۳۸۰ تا پایان سال ۱۳۹۶، ۸۳۵ شرکت را که دارای سهام دولتی بودهاند به 144 هزار و 731 میلیارد تومان به بخش غیردولتی واگذار کرده که 93 هزار و 900 میلیارد تومان آن مربوط به ۱۰۰ شرکت واگذارشده با سهام بیش از ۵۰ درصد متعلق به دولت، مندرج در پیوست شماره (۳) قانون بودجه کل کشور بوده است. بررسیها نشان میدهد واگذاری شرکتهایی همچون پالایش نفت کرمانشاه، نیشکر هفتتپه، هپکو اراک و ماشینسازی تبریز، ریختهگری ماشینسازی تبریز و املاک ائلگلی بهدلیل فقدان اهلیت و تخصص کافی توسط خریدار، باعث بروز ضرر و زیان به بیتالمال شده است. برای مثال قیمت کارشناسی شرکت پالایش نفت کرمانشاه حدود 617 میلیارد تومان بوده که با تصویب هیات واگذاری، با کاهش ۷۰ درصدی به مبلغ 199 میلیارد تومان واگذار شده است. شرکت آلومینیوم المهدی و طرح هرمزال که تقریبا تولید نیمی از محصول مورد نیاز کشور را برعهده داشتهاند به مبلغ 914 میلیارد تومان صورت پذیرفته است که بهدلیل عدم ارزیابی بخش اعظمی از داراییها به ارزش تقریبی 500 میلیارد تومان با پیگیری دیوان محاسبات و درخواست هیات سهنفره کارشناسی نهایتا با ارزیابی مجدد مبلغ 346 میلیارد تومان به ارزش سهام شرکت افزوده شد و همچنان بررسیهای این دیوان نشان میدهد شرکتهای مذکور به میزان 260 میلیارد تومان کمتر از ارزش واقعی واگذار شدهاند. بررسیهای میدانی دیوان محاسبات نشان میدهد برآورد ارزش واقعی سهام مجتمع کشت و صنعت و دامپروری مغان بیش از چهارهزار میلیارد تومان بوده که به ارزش هزار و 850 میلیارد تومان واگذار شده است. سازمان خصوصیسازی در سال ۱۳۹۷ اقدام به واگذاری شرکتهای ماشینسازی تبریز، ریختهگری ماشینسازی تبریز و املاک ائلگلی براساس قیمت کارشناسی سال ۱۳۹۴ به ارزش 611 میلیارد تومان کرده است. اقدام سازمان درخصوص استفاده از قیمتهای کارشناسی سال ۱۳۹۴ مغایر بوده و این امر موجب ضرر و زیان بیتالمال شده است.
قیمتگذاری شرکت توسعه گردشگری با (۲۹) شرکت استانی، (۴) واحد هتل، مجتمع آب درمانی سرعین، کاروانسرای شاهعباسی کرمانشاه و غار قوریقلعه، در سال ۱۳۹۰ به مبلغ 102 میلیارد تومان ارزشگذاری شد. با پیگیری دیوان محاسبات کشور، واگذاری توسط هیات داوری ابطال و مجددا در سال ۱۳۹۶ به مبلغ 383 میلیارد تومان ارزشگذاری شده است. بهرغم افزایش بیش از سهبرابری ارزش شرکت توسعه گردشگری در سال ۱۳۹۶، یک قطعه زمین 22 هزار مترمربعی شرکت واقع در اصفهان که حدود 300 میلیارد تومان ارزش داشته به مبلغ 26 میلیارد و 500 میلیون تومان ارزشگذاری شده است. همچنین حداقل (۱۳) قلم از اموال و داراییهای شرکت شامل 263 هزار مترمربع زمین در استانهای اصفهان، ایلام، گیلان، کرمان، یزد و همدان و بیش از ششصد (۶۰۰) کیلوگرم ظروف نقرهای موجود در هتل لاله تهران در قیمتگذاری سال ۱۳۹۶ لحاظ نشده است. شایان ذکر است با اعمال نظارت پیشگیرانه دیوان محاسبات واگذاری شرکت فوق متوقف شده است. درمجموع میتوان گفت در واگذاری هشت شرکت مذکور بیش از 5.5 هزار میلیارد تومان تخلف ارزانفروشی شده است. در سال 1396 تعداد ۲۳۵ شرکت از شرکتهای دولتی، بیش از ۶۲ درصد دارای اصلاحیه بودجه بودهاند که خود بیانگر عدم پیشبینی صحیح منابع و مصارف شرکتها در قانون بودجه سنواتی است. در پیوست شماره سه قانون بودجه سال ۱۳۹۶ کل کشور، تعداد 10 شرکت دولتی تحت عنوان شرکتهای زیانده درج شده که در بودجه آنها دوهزار و 22 میلیارد تومان بابت کمک زیان از محل منابع عمومی دولت پیشبینی شده است. در عمل تعداد 180 شرکت در سال ۱۳۹۶ زیانده شدهاند و مبلغ کمک زیان پرداختی توسط دولت به شرکتهای مذکور بالغ بر 11 هزار و 813 میلیارد تومان بوده است.
بررسیها نشان میدهد از یک طرف هزینههای جاری شرکتها افزایش داشته و از طرف دیگر منابع بودجه عمومی دولت نظیر مالیات و سود سهم دولت و سایر پرداختهای مهم از قبیل بازپرداخت وام و تسهیلات داخلی و هزینههای امور پژوهش شرکتها کاهش قابل ملاحظهای داشته است، بهطوری که هزینه جاری شرکتهای دولتی از 594 هزار و 548 میلیارد تومان به 617 هزار و 235 میلیارد تومان رسیده که حاکی از رشد 23 هزار میلیارد تومانی بودجه جاری شرکتهاست. همچنین بودجه پژوهشی این شرکتها از 702 میلیارد تومان پیشبینی، فقط 164 میلیارد تومان محقق شده است. در بودجه سال 96 مقرر شده بود از مجموع اموال بانکها 65 هزار میلیارد تومان آن واگذار شود که فقط 35 درصد آن معادل 23 هزار میلیارد تومان واگذار شده است.
در گزارش تفریغ بودجه سال 96 آمده است بانک سپه اقدام به صدور ۱۷۷ فقره ضمانتنامه به هزار و 264 میلیارد تومان بدون انعقاد قرارداد برای یک شرکت کرده و قراردادهای ارائهشده عموما پیشنویس هستند و وثایق غیرمنقول شرکت که در ترهین بانک بوده تنها مبلغ 118 میلیارد تومان بوده است. لذا در صدور این ضمانتنامهها ضوابط و مقررات بانک مرکزی رعایت نشده است.
تسهیلات اعطایی و مطالبات از اشخاص غیردولتی بانک ملی ایران در سال ۱۳۹۶ معادل 122 هزار میلیارد تومان بوده است که بهدلیل عدم اعتبارسنجی و عدم اخذ وثایق و تضامین کافی مبلغ 92 هزار و 400 میلیارد تومان آن به بدهیهای غیر جاری تبدیل شده است.
براساس این گزارش در سال 96 وزارت جهاد کشاورزی مکلف به تامین و حفظ ذخایر راهبردی هفتمیلیون و 773 هزار تن بوده که در عملکرد سهمیلیون و 445 هزار تن، انحراف منفی معادل ۴۴ درصد وجود دارد که سهم عمده آن مربوط به کنجاله سویا، جو، گوشت قرمز و ذرت است. بررسیهای حاکی از آن است که 154 هزار و 167 تن از کالاهای ذخایر راهبردی نظیر برنج، روغن، گندم، ذرت و کنجاله سویا به ارزش تقریبی 497 میلیارد تومان دارای کسری یا امحا و منقضی شده است.
در وزارت صنعت، معدن و تجارت (صمت) تا پایان سال ۱۳۹۶ بالغ بر دوهزار و 953 میلیارد تومان بدهی معوق حقوق دولتی شناسایی شده که شامل 746 میلیارد تومان آن متعلق به ایمیدرو و مابقی برای بخش غیردولتی هستند. شرکت آسکوتک از شرکتهای زیرمجموعه ایمیدرو طی سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۶ دارای جمعا معادل 15 میلیون یورو سود خالص است. این شرکت بهرغم سودده بودن هیچ مبلغی بهعنوان سود سهم دولت به خزانهداری کل کشور واریز نکرده است. براساس بررسیهای دیوان محاسبات درخصوص میزان واردات سال ۱۳۹۶، مشاهده شد در این مدت، بالغ بر دومیلیارد و 184 میلیون دلار، صرف واردات اقلامی همچون چای، شامپو، خمیردندان، شوینده، کاغذ فتوکپی، پارچه، فرش ماشینی، موکت و کفپوش، پوشاک، پتو، ابزار و آچار، تجهیزات انبارداری، قفسه، کمد، فایل، آبگرمکن، مبلمان و سایر اقلام شده که این اقلام از مواردی تشکیل میشوند که دارای کالاهای صددرصد مشابه داخلی نیز هستند.
از سال ۱۳۹۱ لغایت ۱۳۹۶ جمعا مبلغ هزار و 182 میلیارد تومان اعتبار جهت نوسازی بافتهای فرسوده مصوب شده که از این مقدار مبلغ 517 میلیارد تومان (معادل ۴۴ درصد) تخصیص داده شده است. در بررسی عملکرد صندوقهای بازنشستگی مشخص شد در صندوقهای بازنشستگی کشوری، سازمان تامین اجتماعی و سایر صندوقهای مذکور، عمدتا قوانین ممنوعیت تصدی بیش از یک شغل و ممنوعیت دریافت از بیش از یک صندوق توسط بعضی از اعضای هیاتمدیره شرکتهای تابعه و زیرمجموعه آنان رعایت نمیشود. همچنین مبلغ چهارهزار و 154 میلیاردتومان سهم سود سهام صندوق بازنشستگی در شرکتهای تابعه و زیرمجموعه صندوق، پرداخت نشده است. مانده مطالبات صندوق بازنشستگی کشوری بهواسطه هلدینگهای زیرمجموعه از اشخاص حقیقی و حقوقی، بالغ بر هزار و 500 میلیارد تومان، به نرخ تاریخ ایجاد بدهی است که تاکنون وصول نشده است. مانده مطالبات صندوق بیمه اجتماعی، روستاییان و عشایر از اشخاص حقیقی و حقوقی، بالغ بر دوهزار و 136 میلیارد تومان است که تاکنون وصول نشده است. براساس گزارش تفریغ بودجه سال 96، عدم همکاری شرکت سرمایهگذاری سازمان تامین اجتماعی (شستا) با دیوان محاسبات و عدم پاسخگویی به درخواست ارائه اطلاعات و مدارک مالی، جهت رسیدگی به دادسرای دیوان محاسبات، ارسال شده است.
تعداد بازدید : 0
نگاهی به دو ویژهبرنامه تلویزیونی جشنواره فیلم فجر هفت
اورجینال در شبکه ۵
تعداد بازدید : 43
هر سال به جشنواره فجر که نزدیک میشویم تلویزیون در تدارک برنامههای ویژهای برای این رویداد بزرگ فرهنگی است. اما امسال تفاوتهایی هم برای ساخت این برنامهها وجود دارد. ویژهبرنامههای تلویزیونی جشنواره فیلم فجر امسال، به دو برنامه «نقد سینما» با اجرای بهروز افخمی و «هفت» با اجرای محمدحسین لطیفی محدود شده و سایر شبکههای تلویزیونی قرار نیست برنامهای را در این خصوص روی آنتن بفرستند. در یکی دو ساله اخیر چندین برنامه سینمایی از جمله «سینما دو» با اجرای حامد عنقا، «میزانسن» مهدی سجادهچی، سینماگرام به تهیهکنندگی محمدحسین رضوی و شبهای هنر شبکه چهار در تلویزیون تولید و پخش شده است؛ با این حال تنها شبکههای سه و پنج مجوز تولید و پخش ویژهبرنامه برای سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر را دریافت کردهاند.
برای اینکه از حال و هوای این برنامه بدانیم به سراغ محمد تنکابنی، تهیهکننده این برنامه رفتیم تا برایمان بگوید، چه اتفاقی قرار است در این برنامه جدید سینمایی بیفتد.
در برنامه «نقد سینما» همانطور که میدانید مجری آن آقای افخمی و کارشناس و منتقدان آن هم امید روحانی و میلاد دخانچی هستند. برنامه دو بخش اصلی دارد، در بخش اول برنامه، آقای افخمی با یک سری از فیلمسازانی که فیلم در جشنواره دارند، گفتوگو میکند و در بخش دوم، سه فیلمی که همان روز در پردیس ملت نمایش داده شده، با حضور دو منتقد پیرامون آن فیلمها صحبت میکنیم. نگاهی که امید روحانی به بحث نقد در سینما دارد، نگاه کاملا کلاسیک است و بهعنوان منتقد سینمایی پیرامون فیلمها صحبت میکند. اما یک نگاه متفاوتی را هم در برنامهمان داریم و آن نگاه میلاد دخانچی نسبت به سینما و فیلمهاست و از منظر مطالعات فرهنگی فیلمها بررسی میشود. سعی کردیم در این برنامه کمی متفاوت به فیلمها و کلا سینما نگاه کنیم، این اتفاقی است که در بخش دوم برنامه میافتد و بین این دو بخش هم یک سری آیتمهای متفاوت از فضای جشنواره فیلم فجر و سینمای ایران پخش خواهد شد.
به هرحال در ترکیب ما، منتقدان زیادی هستند اما ما روحانی را انتخاب کردیم بهدلیل اینکه از منتقدان پیشکسوت هستند و نگاهشان به نقد سینما فقط مختص خودشان است و بهواسطه آشنایی با ایشان و سابقه همکاری در برنامههای دیگر که با ایشان داشتیم، نگاهشان را میپسندیدیم. نگاه دخانچی هم نگاه متفاوتی است و از منظر فرهنگی به تمام اتفاقات مینگرند و این نگاه از نظر مطالعات فرهنگی میتواند روی سینما هم فوکوس پیدا کند و میتوانیم در بحث سینما، به آن دغدغههایی که در آن موضوعات وجود دارد، نگاه کنیم؛ به خاطر اینکه دخانچی یک نگاه کاملا اختصاصی دارد که مربوط به خود ایشان است. تا به حال از این منظر به فیلمها و سینما پرداخته نشده است. با توجه به این دو دیدگاه، به این دو شخص رسیدیم و امیدوارم انتخابمان برای مخاطبان جذاب باشد و سینماگران هم دوست داشته باشند.
اتفاق اصلیای که میافتد، این است که این برنامه، برنامه هفت و برنامههای دیگر، نگاهشان بهلحاظ ساختاری یک اتفاق را پوشش میدهد. یک جشنوارهای به نام جشنواره فیلم فجر برگزار شده و در 10 تا 12 روز، تعدادی فیلم ثابت اکران میشود و چه این برنامه، چه برنامه هفت و چه برنامههای دیگر که در این ایام پخش میشوند، متاثر از آثاری هستند که در جشنواره رونمایی میشوند. در نگاه کلی هیچ تفاوتی بین این برنامهها نیست؛ ما سعی کردیم کمی نگاهمان متفاوت باشد و امیدواریم که این تفاوت برای مخاطبان هم به چشم بیاید.
ما اصلا دنبال هیچ حاشیهای نیستیم. البته همیشه حاشیههایی اتفاق میافتد، اما معمولا برنامهسازان سعی میکنند دنبال حاشیه نباشند. هیچوقت برنامهساز، برنامهای تولید نمیکند که بخواهد حاشیه داشته باشد. هیچتیم برنامهسازی دنبال حاشیه نیست. آن حاشیههایی که شما میگویید اتفاق میافتد؛ در وهله اول بهخاطر خود اتفاقاتی است که در برنامه شکل میگیرد، بالاخره وقتی به سراغ نقد فیلم و بررسی آن میرویم، ممکن است حاشیههایی به وجود بیاید، اما تا جایی که لازم باشد، سعی میکنیم جلوی اتفاقات را بگیریم تا حاشیههایی را به وجود نیاوریم و نگاهمان این نبوده و نخواهد بود.
بله، ما با یک سری از فیلمسازانی که فیلمهایشان در جشنواره حضور دارد، گفتوگو کردیم و قرار است که در برنامه حاضر شوند تا به بررسی فیلمهایشان بپردازیم.
فکر نمیکنم. قاعدتا به خاطر اینکه آنها هم محدودیتهای پخشی دارند و ما هم همینطور، ممکن است برخی مواقع این زمان پخشها با هم تداخل کند، قاعدتا آن زمانی که ما شروع میکنیم تقریبا زمان پایان «هفت» است. برنامه «هفت»، شاید یکی از پرحاشیهترین برنامههای تلویزیون بود، این برنامه از اردیبهشت سال 89، با اجرای فریدون جیرانی روی آنتن رفت و به یکی از برنامههای پرمخاطب رسانه ملی تبدیل شد. جیرانی تا اردیبهشت 91 در تلویزیون دوام آورد و سه ماه بعد محمود گبرلو، مجری این برنامه تلویزیونی شد. «هفت» از تیرماه 91 تا خرداد 94 دراختیار تیم گبرلو بود و پس از پشت سر گذاشتن حاشیههایی از جنسی دیگر، دورانش تمام شد. بعد از دو بار تعویض تیم تولید «هفت»، برنامه به بهروز افخمی رسید. افخمی اولینبار که بهعنوان مجری هفت، وارد قاب تلویزیون شد یک مصاحبه نسبتا جدی با فریدون جیرانی مجری اسبق این برنامه کرد. افخمی هم تنها یک سال و نیم روی آنتن تلویزیون دوام آورد. به جشنواره سیوششم که رسیدیم، رضا رشیدپور بهعنوان مجری این برنامه مشخص شد و حواشی زیادی هم پدید آورد. بعد از جشنواره بارها و بارها نفرات زیادی بهعنوان مجری انتخاب شدند اما با قولهای فراوان هم برنامه روی آنتن نرفت تا اینکه بالاخره نام محمدحسین لطیفی برده شد و قرار است با تیم جدید به هفت بیاید. تهیهکننده برنامه مجتبی امینی است، اما هنوز از منتقد برنامه چیزی نگفتهاند. چند روز قبل در محافل رسانهای مطرح شد مسعود فراستی، منتقد سینمای ایران قرار است در برنامه «هفت» منتقد ثابت باشد. فراستی خودش در این باره گفت: «صحبتهایی با من شده اما هنوز جواب «بله» ندادهام.» با انتخاب تیم جدید برای یک هفت پرحاشیه، باید دید که محمدحسین لطیفی امسال قرار است با چه رویکردی سراغ فیلمهای این دوره جشنواره فیلم فجر برود. باز هم در ایستگاه نیمهنهایی آسیا متوقف شدیم، این بار به جای داور خودمان اشتباه کردیم
اینجا پایان نیست
تعداد بازدید : 39
نوشتن بعد از باخت سخت است، کاخ آرزوها خراب شده و میان حیرت و ناامیدی باید کلمات را طوری کنار هم بچینی که کمتر وامدار احساسات باشند. امیدوار بودیم از پنجره فوتبال فریاد شادی و پیروزی سر دهیم، اما نشد. نه این متن، نه هیچ متن دیگری در دیوار به دیوار شکست توانایی تحلیل همهچیز را ندارد، اما برای اینکه بعدها در ساعات آرامش و فراموشی این لحظات بد، بعضی درسهای تلخ و شیرین جام امسال یادمان نرود، متاسفانه حالا وقت نوشتن است. اول اینکه نتیجه بازی دیروز بههیچوجه فاصله واقعی دو تیم نبود، نه اینکه ما مثل ژاپنیها ساختارسازی کردیم و برنامه 100 ساله دوم نوشته باشیم؛ نه! این دو تیم سه گل فاصله نداشتند، برای هواداران آتشین فوتبال که لحظهلحظه شمارش کرده بودند تا حاصل هشت سال مدیریت کیروش در تیم ملی را در امارات ببینند قابل تصور نبود از این ژاپن که با تیم جامجهانیاش فاصله داشت با این نتیجه ببازیم. تا قبل از آن لحظه عجیب که پنج بازیکن ما در حال ارشاد داور بودند و توپ قلب ما و تور دروازه را لرزاند، دو تیم شانه به شانه هم بودند. استراتژی کیروش (درست یا غلط) دادن توپ به حریف بود و میخواست با حداقل در اختیار داشتن توپ به ژاپن ضربه بزند. یک ضربه آرام ژاپنیها که از کنار دروازه گذشت در همان نیمه اول با موقعیت عالی آزمون جبران شد. در آغاز نیمه دوم هم ایران بهتر شروع کرد، ولی امان از آن صحنه... دوم اینکه شواهد نشان میدهد این باخت تلخ آخرین باری بود که کیروش روی نیمکت ایران نشست، صدمین بازی او کارنامه خوبش را تحتتاثیر قرار میدهد چون تا به حال با او اینقدر سخت نباخته بودیم. موافقان و مخالفان کیروش طبق پیشبینی عملیات را شروع کردند. انگار آنها از اشتباه مرگبار دقیقه 55 خبر داشتند که توپخانه هر دو طرف بلافاصله دست به کار شدند. حالا اما جبهه مخالفان دست بالاتر را دارد، تیم پرامید ایران با هدایت مرد پرتغالی درست در زمانی که نباید اشتباه میکرد، لگد به شانس ما زد. کیروش علاوهبر تغییر سبک بازی تیمملی که رسانههای بزرگ دنیا و کارشناسان سرشناسی از آن تمجید کردهاند، میراث دیگری هم برای ما به جا گذاشت؛ همین دعواهای سنگین دوقطبی حاصل اخلاق آقای سرمربی است. سوم اینکه در این شکست سهم کیروش باید بررسی شود. شاید (واقعا شاید) اگر بهجای «کنعانیزادگان» یک دفاع دنیادیده (که کم نداریم) در زمین بود، او بهجای داور دنبال توپ میدوید و البته اگر بهجای بازی با تیمهای درجه چندم دنیا، آقای سرمربی به چند بازی بزرگ دوستانه برای تیمملی تن میداد بازیکنان ما اینگونه در بازی بزرگ پراشتباه نبودند. وقتی خبر رد بازی بزرگ دوستانه توسط کیروش آمد و هیچگاه تکذیب نشد، گفتند سرمربی تیمملی برای حفظ جایگاه ایران در رنکینگ اول آسیا بازی با تیمهای کوچک را ترجیح میدهد. حاصل کار بالا رفتن احتمال اشتباه از سوی بازیکنان در لحظات حساس است که دیدیم. چهارم اینکه ما قدرشناس هستیم. راحتترین کار در روزهای بعد از باخت ذبح سرمربی است، اما نباید فراموش کنیم ما با کیروش سبکی از فوتبال را ارائه دادیم که قبل از آن نداشتیم. واقعیت غیرقابل انکار، بالارفتن سطح فوتبال ایران با حضور کیروش است تا حدی که منتقدان او تا 99 درصد منتقد رفتارش بودند نه مسائل فنی. به نحوه صعود ایران به جامجهانی اخیر فکر کنید. کرهجنوبی با تمام ابهت و ستارههایش که آلمان را در جامجهانی شکست داد در تهران بدون حتی یک توپ در چارچوب شکست خورد. ایران با کیروش با قدرت تمام به روسیه رفت، تیم بسیار خوب مراکش را شکست داد و تا مرز صعود رفت. اگر پای خیریت کمی بیشتر میچرخید، مهدی طارمی بهجای رونالدو به دوربینها میخندید. پنجم اینکه سریعترین کاری که باید انجام دهیم این است که فدراسیون فوتبال را از نو بسازیم. تاج و تیم فعلی در رفتار اشتباه کیروش تقصیر بالایی دارند، در تعیینتکلیف او برای همه فوتبال نقش منفی ایفا کردند. تاج تماشاگر اتفاقات فوتبال بود نه مدیرش. اگر فدراسیون ایران مدیر بود در یک سال فوتبالی مهم که جامجهانی داشتیم، فینالیست لیگ قهرمانان آسیا داشتیم و تا نیمهنهایی جام ملتها بالا آمدیم، جامعه فوتبالی مثل جامعه جنگزده نبود! ششم اینکه سال 97 نشان داد فوتبال چقدر برای جامعه مهم است، مردم حتی بعد از حذف از جامجهانی به خیابان آمدند و از تیم کیروش استقبال کردند، با موفقیت پرسپولیس در آسیا تبوتاب فوتبالی بالایی را تجربه کردیم، چهره مغموم فوقستارهای مثل ژاوی در تهران و میان شادی 100 هزار ایرانی از قابهای ماندگار سال بود و همین جام ملتها... این ناراحتی بعد از باخت حاصل توقع مردم از فوتبال ایران است. ما اندازه چند تیم، ستاره خوب داریم اما نتیجه نهایی مثبت نیست. چرا؟ یکبار برای همیشه و بدون ترس جواب این سوال را بدهیم. فوتبال همه زندگی نیست، اما زندگی با فوتبال خیلی از حسهای خوب را دارد. ما روی گنجی از استعداد فوتبالی نشستهایم و دعوای کیروش و برانکو را نگاهمیکنیم.
آمریکا چطور تا شب ۲۲ بهمن دنبال حفظ شاه بود؟
کودتای دموکرات ها برای حفظ پهلوی
تعداد بازدید : 29
عموم مبارزان انقلابی بر این عقیدهاند که مرگ مشکوک و ناگهانی سیدمصطفی خمینی فرزند ارشد امام خمینی در آبان 1356 و پس از آن درج مقاله توهینآمیز روزنامه «اطلاعات» درباره امام خمینی در دی ماه این سال و قیام 19 دی مردم قم نقطه اوجگیری انقلاب اسلامی است که نهایتا در22 بهمن 57 منجر به پیروزی انقلاب شد. اما با اوجگیری انقلاب اسلامی در ایران، دولت آمریکا ابتدا بهساکن در اتخاذ تصمیمی واحد برای چگونگی مواجهه با انقلاب اسلامی ایران ناتوان بود. این مساله تا آنجا مشکلساز شد بین دولتمردان و دیپلماتهای آمریکایی مواضع متفاوتی شکل گرفت. عدهای از سران ایالات متحده از ضرورت قطع کمک به شاه و مساعدت به انتقال قدرت به انقلابیون حمایت میکردند و برخی دیگر نظیر برژینسکی که نفوذ بیشتری داشتند معتقد بودند که آمریکا باید تا آخر در کنار شاه که متحد قدیمی و مهم این کشور بود، بماند که نهایتا هم این کشور استراتژی حمایت تمامقد از حکومت پهلوی را در دستور کار خویش قرار داد. پیروزی انقلاب اسلامی و قیام مردم علیه حکومت پهلوی به معنای به خطر افتادن منافع استراتژیک ایالات متحده در منطقه خاورمیانه و خلیجفارس بود. حکومت پهلوی برای آمریکا نقش پلیس و ژاندارم منطقه را بازی میکرد و فروپاشی آن به معنای پنبه شدن تمام رشتههای این کشور و پایان سلطه آن بر یکی از مهمترین مناطق جهان بود. از این جهت آمریکاییها در ماهها و روزهای منتهی به انقلاب، از هیچتلاشی برای مقابله با قیام مردم و جلوگیری از فروپاشی حکومت پهلوی دریغ نکردند. آنها پس از اینکه از ادامه حیات نظام شاهنشاهی ناامید شدند سعی کردند با برقراری ارتباط با چهرههای برجسته انقلاب از جمله حضرت امام شاه را در کشور حفظ کنند. اما این سناریو با برخورد قاطع امام و شخصیتهای اصلی انقلاب با شکست مواجه شد. حدود سه ماه قبل از پیروزی انقلاب و در روز نهم آبان 1357 ژنرال ویلیام ادوم، دستیار نظامی برژینسکی به او میگوید آمریکا باید فرض را بر آن بگذارد که سناریوی سقوط شاه محتمل است و ببیند برای تامین منافع ایالات متحده و ادامه دسترسی به نفت ایران چه اقداماتی باید انجام شود. چند روز بعد «ویلیام سولیوان»، سفیر آمریکا در ایران پیامی به واشنگتن فرستاد و طی آن اعلام کرد که «کار شاه تمام است.» با این حال واشنگتن تا لحظه آخر حتی به خروج موقتی شاه از کشور هم راضی نبود و درنهایت به ناچار تن به این موضوع داد. آمریکا برای بقای حکومت پهلوی و حفظ منافع خود در ایران از پا ننشست و تنها سناریوی خود را تغییر داد. دولت آمریکا پس از شکست در استراتژی سازش با انقلابیون، این بار سعی کرد از تشکیل حکومت نظامی و سرکوب و کشتار مردم از پیروزی قیام آنها جلوگیری کند. حکومت نظامی و به دنبال آن طرح مساله کودتای نظامی و حمله به مردم و کشتار آنها جزء طرحهایی بود که تا روز پیروزی انقلاب ادامه پیدا کرد. همزمان با این ماجرا ایالات متحده سعی کرد با ایجاد انحراف در حرکتهای اعتراضی و سوءاستفاده از شور انقلابی و مبارزاتی مسیر انقلاب را به بیراهه ببرد. انتشار اعلامیههای بیامضا، راهاندازی کارناوالهای فرمایشی، ایجاد اختلاف بین چهرههای انقلابی و گروههای مبارز از جمله اقداماتی بود که در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب توسط ایالات متحده سازماندهی شد. درنهایت با تحلیل شرایط انقلابی ایران و اقدامات آمریکا در قبال انقلاب اسلامی، میتوان اینگونه عنوان کرد که اگرچه با اوجگیری انقلاب اسلامی در ایران، دولت آمریکا در ابتدا در اتخاذ تصمیمی واحد برای چگونگی مواجهه با انقلاب اسلامی ایران ناتوان بود، اما پس از رسیدن قطار انقلاب به ایستگاه نهایی، آنها به این نتیجه رسیدند که احتمالا در نظام سیاسی جدید توافق با امام خمینی کاری دشوار خواهد بود، درنتیجه ضمن تلاش برای نخستوزیری بختیار و وحدت ارتش، تمام نیروی خود را برای مقابله با تغییر نظام سیاسی ایران و پیروزی انقلاب اسلامی به کار گرفتند.
به دنبال کودتای نرم در ایران ویلیام سولیوان آخرین سفیر ایالات متحده در تهران است، شاید دقیقترین روایتها از دیدگاه آمریکا درباره ایران آن چیزی باشد که او در کتاب خاطراتش با عنوان «ماموریت در ایران» یا برخی اسناد مانند تلگرافها روایت کرده است. او بهعنوان چشم و گوش ایالات متحده در ایران، همزمان با ماههای آخر حضور شاه در ایران، رسما از ادامه حکومت محمدرضا پهلوی در ایران ابراز ناامیدی میکند؛ لذا تلاش میکند با ایدههایی آینده قدرت در ایران را ساماندهی کند. او در خاطرات خود مینویسد که به دولت آمریکا اعلام کرده شاه به همراه سران حکومت پهلوی و حتی فرماندهان بلندپایه ارتش باید از کشور خارج و حکومت آینده از ائتلاف با انقلابیون معتدل تشکیل شود. او پیشنهاد میکند جانمایه ارتش بهعنوان قدرت نظامی در کشور حفظ شود و قدرت سیاسی نیز به دست افرادی از جبهه ملی مانند بختیار یا نهضت آزادی مانند مهدی بازرگان بیفتد. او این ایده را برای حفظ تسلط بر ایران، جلوگیری از قدرت گرفتن انقلابیون واقعی و همچنین ممانعت از قدرت گرفتن شوروی در منطقه عنوان میکند. او چندین بار در نوامبر و دسامبر 1978 با قاطعیت میگوید که کار شاه تمام است. او مینویسد: «نوامبر را پشت سر گذاشته و وارد ماه دسامبر میشدیم بدون آنکه دستورالعملی از وزارت خارجه یا واشنگتن بهطور کلی دریافت کنیم. سخنگوی وزارت خارجه و خود رئیسجمهور مرتبا حمایت خود را از شاه اعلام میکردند. این حمایت آن چنان مرتب و پی در پی اعلام میشد که بین رسانههای گروهی آمریکا به صورت جوک درآمده بود. حتی خود شاه به من گفت که از تکرار پی در پی این امر خجالت میکشد. میگفت این امر او را آلت دست آمریکا معرفی کرده و به اعتبار و استقلالش لطمه میزند.» او در خاطرات روزهای بعد خود مینویسد: «تصمیم گرفتم طرح خودم را که در نهم نوامبر به واشنگتن مخابره کرده بودم عملی کرده و با اپوزیسیون و نیروهای مسلح وارد مذاکره شوم... وزارت خارجه به سفارت ما در پاریس دستور داد که ماموری را برای ملاقات با ابراهیم یزدی مشخص کند. این ماموریت به رئیس بخش سیاسی سفارت آمریکا در پاریس، وارن زیمرمن سپرده شد؛ زیمرمن که بسیار حرفهای بود و دستورات را بهخوبی انجام میداد دو یا سه بار در یک رستوران کوچک در نزدیکی اقامتگاه آیتالله خمینی با یزدی ملاقات کرد... . برایمان روشن شد که تعداد قابلملاحظهای از افسران ارشد در بخشهای مختلف استراتژیک درون فرماندهی نظامی نهتنها نسبت به اهداف نهضت آزادی سمپاتی داشتند بلکه با رهبران آن نیز منظما در تماس بودند. بنا بر این، نهضت آزادی آشکارا از گرایشها و عملیات مقامات نظامی آگاه بود... . بر اساس این اطلاعات، سرانجام لیستی به ما داده شد که مرکب از بیش از صد افسر ارشد بود که انتظار میرفت از پست خود استعفا داده و بعد از رفتن شاه، مملکت را ترک کنند. به ما گفتند دستگیری و انتقامجویی در کار نخواهد بود. حتی پیشنهاد شد که این افسران بتوانند ثروت و دارایی خودشان را نیز بدون مقاومت و بدون سروصدا از کشور خارج کنند. گرچه هرگز به ما گفته نشد که در سلسله مراتب نظامی چه کسی جای این افسران را پر خواهد کرد ولی درک ما چنین بود که لیستی از افسرانی که برای این کار در نظر گرفته شده بودند در دست رهبران نهضت آزادی است.» آخرین سفیر آمریکا در تهران ادامه میدهد: «هنوز مطمئن نبودم که نظریات نهضت آزادی همان نظریات آیتالله خمینی و همکارانش در پاریس باشد. من نگران این بودم مبادا وقتی که آیتالله به ایران برگشت با استفاده از نفوذش علیه قراردادهای ما با نهضت آزادی جهت حفظ ارتش، مردم را به خیابانها بریزد. به همین دلیل توصیه کردم که دولت آمریکا مامور عالیرتبهای را جهت مذاکره مستقیم با خمینی به پاریس بفرستد. شخصی که برای این کار در نظر گرفته شده بود تئودور. ال. الیوت، بازرس کل سرویس خارجی بود... . هیچ امری نمیتوانست بیش از خبر لغو ماموریت الیوت من را متعجب و متاسف کند. حوالی صبح بود که نگهبان از خواب بیدارم کردند و تلگرافی به دستم دادند. ماموریت الیوت لغو شده بود. باید به شاه اطلاع میدادم که ما دیگر قصد نداریم با خمینی مذاکره کنیم. هیچ توضیحی در مورد لغو این ماموریت داده نشده بود. به من گفته شد که رئیسجمهور این تصمیم را گرفته و ضمنا از من هم نظری نخواسته بودند... . وقتی جریان را با او در میان نهادم، تحریک شد و پرسید چرا ماموریت الیوت لغو شد؟ جواب دادم هیچ اطلاعی ندارم. سپس سوال کرد که بدون تماس با اپوزیسیون چگونه میتوان آنها را تحت نفوذ قرار داد؟»
اتکا به سیاسیون میانهرو دومین گام آمریکا در ایجاد مسیر انحراف در انقلاب بعد از ناکام ماندن آمریکا در ارتباطگیری با امام و سایر رهبران انقلابیون، مهار انقلاب از طریق سناریوی ایجاد انحراف در مسیر آن در دستور کار قرار گرفت؛ سناریویی که بر اساس آن باید به هر نحو ممکن زهر انقلاب گرفته شده و حتی در این فرآیند برخی آرمانهای آن نیز به صورت کنترلشده محقق میشد. تن دادن به نخستوزیری عناصری میانهرو همچون شریف امامی و شاپور بختیار بهعنوان سیاسیونی که عمدتا طیفهای میانهرو داخل حکومت را نمایندگی میکردند در همین چارچوب ارزیابی میشود. آزادی مطبوعات و رادیو تلویزیون، دادن امتیاز به کارمندان، تغییر تقویم شاهنشاهی به شمسی، بستن مراکز فساد، عزل تعدادی از مدیران حکومت، انحلال حزب رستاخیز، نطقهای مردمی و از همه مهمتر تشکیل دولت آشتی ملی مهمترین اقدامات شریف امامی در این راستا بود. تلاشهای او اما برای تغییر مسیر انقلاب اسلامی بینتیجه ماند و مخالفت بیامان مردم درنهایت او را در ۱۴ آبان ۱۳۵۷ وادار به کنارهگیری و خروج از ایران کرد. دو ماه بعد شاپور بختیار از رهبران جبهه ملی زمام کار را به دست گرفت. خیلیها اعتقاد دارند میزان مخالفتهای بختیار با رویههای پیشین شاه و نحوه حکومتداری او از کودتای 28 مرداد تا آن روز بیسابقه بود و حداقل سابقهاش در تشکیل نهضت مقاومت ملی و حتی به زندان افتادن بابت نطقهایی که علیه شاه کرده بود، این را نشان میداد. انحلال ساواک، محاکمه سران رژیم که در زندان حکومت نظامی به سر میبردند، لغو قراردادهای خرید اسلحه از آمریکا و انگلیس و تشکیل شورای سلطنت را میتوان مهمترین اقدامات اصلاحی او در دوره کوتاه نخستوزیریاش دانست. با این حال شوی تبلیغاتی بختیار هم کار ساز نبود و نتوانست مانعی در مسیر انقلاب ایجاد کند. حضور هایزر در تهران را دقیقا در همین بستر باید تحلیل کرد. ماموریتی که با هدف جلوگیری از عملیات خودسرانه و حسابنشده ارتش بعد از فرار شاه، موظف ساختن ارتش برای حمایت از دولت بختیار- که محبوبیت اجتماعی بسیار پایینی داشت- و البته تلاش برای تلطیف فضا و ایجاد ارتباط میان امام و بختیار ترتیب داده شد. مضاف بر آن شعارهایی چون بختیار مهره بیاختیار، به خوبی نگاه جامعه به اقدامات آخرین نخستوزیر پهلوی را به تصویر میکشد و نشان از آن دارد که مردم اساسا تمایز چندانی میان حاکمان وقت قائل نیستند و اصل حکومت مورد هدف قرار دارد. تظاهرات قانون اساسی تنفسی مصنوعی به حکومت بستن فرودگاهها به دستور بختیار در واکنش به تشکیل کمیته استقبال از امام را شاید بتوان یکی از آخرین تلاشهای او برای حفظ دولتش دانست؛ تلاشی که همانطور که انتظار میرفت به در بسته خورد و فقط التهاب جامعه را علیه حکومت بیشتر کرد. همین موضوع باعث شد دو روز بعد برای تحت تاثیر قرار دادن این التهاب، حامیان حکومت تظاهراتی تحت عنوان راهپیمایی قانون اساسی برگزار کنند. تظاهراتی که با تابلوی دفاع از قانون اساسی مشروطه و تاکید بر پایبندی به آن پایهریزی شد. هوشنگ معینزاده، مدیرکل وقت امور اجرایی و پیگیری نخستوزیری در این باره مینویسد: «طی طرحی که خود من تهیه کرده بودم، پیشنهاد برگزاری تظاهراتی به طرفداری از قانون اساسی را به نخستوزیر ارائه دادم.» میگفتم «بهتر است این تظاهرات پیش از ملاقات شما با [امام] خمینی انجام شود تا بتوانید به خاطر میزان محبوبیت خود در میان مردم، از این اهرم در مذاکرات استفاده کنید.» سرانجام بعد از منتفی شدن این ملاقات «دکتر بختیار از من خواست که تظاهرات را در سه روز آینده، یعنی روز پنجشنبه 5 بهمن برگزار کنیم.» تظاهرات مطابق برنامه از مقابل استادیوم امجدیه تا میدان بهارستان انجام شد و حاضران خواستههایی چون برقراری استقلال و اجرای قانون اساسی را مطرح کردند ولی این همه مطالبات جامعه نبود و نمیتوانست واقعیت افکار عمومی ایرانیان را نمایندگی کند.
تلاشهای آمریکا برای مهار نقلاب اسلامی ایران حتی با سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب هم متوقف نشد و از فردای 22 بهمن مواجهه یانکیها با ایران بعد از انقلاب، طوری طرحریزی شد که آش همان آش بود و کاسه همان کاسه. بازخوانی بخشی از اسناد لانه جاسوسی نشان میدهد که آمریکا اثرگذاری جدی روی برخی سیاسیون موثر در حکومت ایران را که حالا به لطف تلاشهای مردم و حسن اعتماد رهبری انقلاب، بر مسند قدرت قرار گرفته بودند، دنبال میکرد. ریلگذاری جدیدی که لااقل اسناد مرتبط با ابوالحسن بنیصدر، عباس امیرانتظام، سیدکاظم شریعمداری، مهدی بازرگان و... نشان میدهند آمریکاییها را در سطوح بالای مدیریتی کشور نظیر رئیس دولت، افراد موثر در حوزه دیپلماسی و نیز روحانیت تا حد زیادی به هدف رسانده بود.
هایزر راهی ایران میشود! سولیوان در ادامه خاطرات خود ابراز میکند که ناامیدی آمریکا از ایده او برای اتحاد میان ارتش و برخی انقلابیون نزدیک به آمریکا بیشتر شده، لذا در اقدامی عجیب بدون اطلاع او قرار است فردی جدید با ماموریتی محرمانه به ایران بیاید؛ این فرد کسی نیست جز ژنرال هایزر. سولیوان در این مورد مینویسد: «دیروقت همان روز به وسیله معاون وزیر خارجه (نیوسام) از ماموریت هایزر به ایران مطلع شدم. گفتم گرچه برای من روشن نیست که هایزر چه اهدافی در سر دارد ولی برای او بهعنوان یک شخص احترام زیاد قائل بوده و هیچگونه مخالفتی با سفرش به تهران ابراز نخواهم کرد. روز بعد هایزر با لباسشخصی و هواپیمای باری ۷۴۷ که برای ماموریت نظامی محموله حمل میکرد وارد تهران شد. او باید با افسران ارشد ارتش ملاقات کند به آنان اطمینان بدهد که حمایت لجستیکی آمریکا ادامه خواهد یافت. در این ایام پیامی از واشنگتن دریافت کردم مبنیبر اینکه به شاه بگویم هم به نفع او و هم به نفع ایران است که مملکت را ترک کند. انتقال چنین پیامی توسط یک سفیر به رئیس یک کشور کار سادهای نیست. اما در چند ماه گذشته به خاطر تحول شرایط، روابط من با شاه طوری شده بود که این امری غیرعادی نبود. پیام را تا آنجا که مقدورم بود بهطور بسیار ملایم و ساده به شاه گفتم. او در حالی که گوش میداد دستش را به حالت استغاثه به سویم دراز کرد و گفت بله، ولی به کجا بروم؟» بعدها مشخص شد که تغییر استراتژی آمریکا در قبال ایران و حضور هایزر در تهران نتیجه و جمعبندی مذاکراتی بوده که در نیمه دی ماه 57 و در جریان کنفرانس گوادالوپ میان کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا و سران فرانسه، انگلستان و آلمان غربی حاصل شده است. کارتر با فشار ژیسکاردستن، رئیسجمهور فرانسه به این نتیجه میرسد که شاه دیگر نمیتواند در ایران دوام بیاورد، راه میانه نیز جوابگو نیست و باید برای یک کودتا در ایران آماده شود.
سنگتمام ژنرال 4 ستاره آمریکایی برای پهلوی همانگونه که اشاره شد کنفرانس گوادلوپ، از طرفی به رایزنی با رهبر و چهرههای اثرگذار انقلاب و از طرف دیگر تقویت دولت بختیار و تلاش برای انحراف انقلاب منتج شد. همزمان با این کنفرانس کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا، ژنرال رابرت هایزر را برای انجام عملیات و ماموریتی ویژه رهسپار تهران کرد. ژنرال هایزر، معاون فرمانده نیروهای ناتو در اروپا بود که 14 دی 57 بهعنوان مسئول پروژه نجات رژیم وارد تهران شد. محمدرضا پهلوی که پس از کودتای 28 مرداد در خاطراتش به صراحت تاج و تخت خود را مدیون شخص روزولت (رئیسجمهور آمریکا) میدانست، حالا بار دیگر پشتش به حامیان آمریکاییاش گرم بود و پیام کارتر مبنیبر خروج از ایران را توسط ژنرال هایزر دریافت کرد. هایزر بعدها در خاطرات خود میگوید: «تا زمانی که یک دولت غیرنظامی وجود داشت، رئیسجمهور کارتر احساس میکرد این کاملا ضروری است که ارتش ترغیب شود بعد از خروج شاه تمام توان خود را متمرکز بر حمایت از این دولت کند. این کار چگونه میتوانست انجام شود؟ به نظر میرسید رئیسجمهور به این فکر میکرد که یک فرستاده ویژه بفرستد و به دنبال یک چهره ارشد نظامی با تجربه دیپلماتیک و اطلاعات وسیع از ایران میگشت که میتوانست اعتماد رهبران نظامی ایران را جلب کند.»
به عبارتی دیگر هایزر ماموریت داشت انسجام ارتش شاهنشاهی را حفظ و ارتش را به حمایت از دولت بختیار ترغیب کند. علاوهبر آن سپردن مسئولیت ارتش به چنین فردی به نوعی خط و نشان برای مخالفان نیز به حساب میآمد و احتمال کشتارهای گسترده نیز میتوانست آنها را به عقبنشینی وادارد. از طرف دیگر ژنرال کارکشته آمریکایی مسئول بود که زمینه را برای کودتای نظامی فراهم آورد تا اگر به هر ترتیب دولت بختیار آنچنان که تصور میکردند نتوانست به ثبات برسد، با کودتا مسیر انقلاب را متوقف کنند. اقداماتی که به صورت همزمان پیگیری میشد و با توجه به اوجگیری انقلاب، کودتا در نگاه کاخ سفید غیرقابل چشمپوشی بود تا آنجا که ژنرال الکساندر هیگ ماموریت هایزر را انجام یک کودتای نظامی از طرف کاخ سفید میخواند. برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر نیز در کتاب خاطرات خود صریحا اعتراف میکند که طرح یک کودتای نظامی در ایران در صورت شکست بختیار یکی از وظایف اصلی هایزر در تهران بوده است. برژینسکی تاکید کرده «اجرای نقشه کودتا در ایران، هم به یک برنامهریزی دقیق و طرح لجستیکی و هم به تصمیم و اراده سیاسی از طرف فرماندهان نظامی ایران بستگی داشت و علاوهبر آن مستلزم علامت یا اجازهای از طرف یک مقام قابل قبول بود. ماموریت هایزر آماده نگه داشتن ارتش ایران برای انجام چنین برنامهای در صورت ضرورت بود و با رفتن شاه از ایران فقط واشنگتن میتوانست علامت لازم را برای اجرای این نقشه در ایران بدهد. ارزیابی بیطرفانه و حرفهای هایزر درباره نیروهای مسلح ایران مهمترین منبع اطلاعاتی ما در این زمینه به شمار میرفت... اولین گزارش مهم هایزر روز نهم ژانویه، یک هفته پیش از عزیمت شاه از ایران به دست ما رسید. در این گزارش هایزر نوشته بود که نگرانی عمده در ارتش ایران این است که فرماندهان ارشد هم همراه شاه یا به دنبال شاه ایران را ترک کنند و ارتش با از دست دادن کادر اصلی فرماندهی خود از هم بپاشد.» هایزر با ورود به تهران به صورت رسمی زمام امور ارتش را برعهده گرفت. تا آنجا که فرماندهان ارشد نظامی اعلام کردند شاه به آنها گفته که از وی اطاعت کنند. از این رو هایزر در راستای ماموربت خود جلسات مختلفی با افسران ارشد شاه برگزار کرد؛ جلساتی که مرکب از ارتشبد عباس قرهباغی، ارتشبد طوفانیان، سپهبد ربیعی فرمانده نیروی هوایی، سپهبد بدرهای فرمانده نیروی زمینی و دریادار حبیبالهی فرمانده نیروی دریایی بود و به گروه پنج موسوم شد. ژنرال هایزر در گامهای نخست مانور نمایش قدرت را برای کسب ثبات ساختگی دولت بختیار تجویز میکند. نسخهای که درنهایت به رژه نیروهای گارد سلطنتی در سوم بهمن منجر شد. مانوری که هایزر آن را بخشی از طرحش برای نشان دادن عزم نیروها میخواند. در سند سری لانه جاسوسی در این خصوص آمده است: «دیروز تیپ گارد سلطنتی، مهارتهای نظامی و خشونت خود را که بسیار مورد تبلیغ بود به نمایش گذاشت.»
هایزر در خاطراتش تاکید کرده: «به سران ارتش اطمینان دادم که اگر حداکثر حمایت خود را از دولت غیرنظامی بهعمل آورند، میتوانند حتی زمانی که کودتای نظامی اجتنابناپذیر باشد، روی حمایت آمریکا حساب باز کنند.» ژنرال هایزر در خاطرات روزانه نوشته که صبح روز ششم بهمن جلسه شورای فرماندهان ارتش ایران با حضور او برای چارهجویی درخصوص ورود امام برگزار شد. در این جلسه هایزر که از طریق سولیوان، سفیر آمریکا در ایران، باخبر شده بود که تاریخ ورود امام به هشتم بهمن تغییر کرده است، ربودن هواپیمای امام را مطرح میکند و علاوهبر آن سناریوی دیگری را که میتوانند به آن بپردازند اینگونه طرح میکند: «قرار شد هر دو مکان، در جلسه آن شب به بختیار پیشنهاد شود. در عین حال میتوانستیم به خمینی اجازه دهیم وارد کشور شود و بعد از ورود او، با اوضاع برخورد کنیم. ارتش کنترل مهرآباد را در دست میگرفت، سپس خمینی را به میدان شهیاد میآورد و در آنجا تحویل طرفدارانش میداد، سپس به مراکز مهم دولتی عقب مینشست. اگر جمعیت در بقیه مسیر خمینی، به هم میریخت، دیگر به خودشان مربوط بود و در نظر ما فقط یک واقعه بود!»
فرمانده نظامی رژیم پهلوی در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب، در پاسخ به خشم مردم در برابر بستن فرودگاه و عدم اجازه پرواز امام، خونینترین کشتار پس از 17 شهریور را در هشتم بهمن 57، در میدان 24 اسفند (انقلاب فعلی) رقم میزند. هایزر که در کتاب خاطرات خود نیز تصریح کرده همه امور با هماهنگی وی انجام شده در این خصوص نوشته: «بهنظر من، روش درست این بود که روی سر راهپیمایان تیراندازی هوایی کنند و از گاز اشکآور استفاده نمایند. اگر این روش موثر نبود، لوله تفنگها باید پایین میآمد تا شکی باقی نماند که نیروها شوخی ندارند.» درنهایت ماموریت اصلی ژنرال آمریکایی بهعنوان آخرین گزینه روی میز قرار میگیرد. «جان لیمبرت» از افراد موثر در سفارتخانه آمریکا در سال 1979 (1357) سال گذشته (16 آبان 96) در گفتوگو با روزنامه «فرهیختگان» در پاسخ به سوالی درخصوص کودتای کورتاژ تصریح کرد: «آمریکاییها به اشتباه تصور میکردند ایران سال 57 همان ایران سال 32 است و میتوانند با کودتا جلوی انقلاب را بگیرند.» بر این اساس هایزر تصمیم نهایی درخصوص کودتا را در جلسه ۱۴ بهمن خود با سران ارتش مطرح میکند و در این خصوص نوشته: «همه تدابیر را کنار گذاشتم و گفتم باید ابتکار عمل را بهدست گیرند. صراحتا گفتم تا بهحال هم اگر کاری انجام شده با تذکر و فشار مستمر من بوده است. همه با نگاهی فروافتاده و جدی به من چشم دوخته بودند اما هیچکدامشان با حرف من مخالفتی نشان ندادند.» ژنرال آمریکایی، فردای آن روز (15 بهمن) مخفیانه ایران را ترک میکند و مسئولیت عملیاتی که عنوان عملیات نجات و کودتای کورتاژ را داشت، برعهده فیلیپ گاست، رئیس اداره مستشاری ارتش ایران گذاشت. کودتایی که قرار بود 21 بهمن همزمان با اعلام حکومت نظامی گسترده و دستگیری امام خمینی و چهرههای موثر انقلاب صورت بگیرد که درنهایت با اعلامیه امام مبنیبر غیرقانونی و بیاثر بودن اعلام حکومت نظامی توسط دولت بختیار بینتیجه ماند. دولت مکرون پس از ناکامی در پایان دادن به اعتراضات «جلیقهزردها»، «شال قرمزها» را به خیابان آورد
شکاف شهروندی در اروپا
تعداد بازدید : 19
فرهیختگان: «جنگ شهروندی»؛ این تعبیری است که تحلیلگران مسائل اروپا برای تشریح درگیریهای مردمی و تبیین شکاف موجود در فضای اجتماعی این روزهای اتحادیه اروپا به کار میبرند. اگر چه در آلمان، عمق شکافهای اجتماعی بیش از سایر کشورهای اتحادیه است اما فرانسویها چند هفتهای است که با جلیقههای زردشان پیشتاز این روند شدهاند. شنبه گذشته با وجود برخورد خشن پلیس، آنها برای یازدهمین هفته متوالی به خیابانها آمدند تا بگویند کشور به اصلاحات اساسیتر از آنچه مکرون وعده داده است، نیاز دارد. اگر این اعتراضات بیانگر شکاف بین دولت و مردم بود، حالا اعتراضات منجر به شکاف و تضاد در بین مردم هم شده است. یک روز پس از یازدهمین هفته متوالی از اعتراضات روز شنبه جلیقهزردها در فرانسه، حدود ۱۰ هزار تن از مردم فرانسه در اعتراضات مقابلهای شرکت کردند و آنچه را که اقدامات خشونتطلبانه جلیقهزردها میخوانند، به چالش کشیدند.
این افراد که پارچههای سرخ با خود حمل میکردند و در رسانهها به «شالقرمزها» معروف شدهاند، در تجمع مسالمتآمیزشان که از شرق پاریس شروع شد و به میدان باستی رسید، شعارهایی از جمله «خشونت را متوقف کنید» و «دست از سر جمهوری من بردارید» سر دادند. هنوز مشخص نیست که تظاهرات شالقرمزها در فرانسه سازماندهی شده است یا اینکه به صورت خودجوش بوده است. در حالی تجمعکنندگان فرانسوی جلیقهزردها را متهم به خشونت کردهاند که در اعتراضات روز شنبه، ژروم رودریگز یکی از معترضان از ناحیه چشم مجروح شد و بحثهایی درباره استفاده مقامها از قوه قهریه به وجود آمد. به خیابان آمدن جلیقهزردها برای اعتراض به وضعیت اقتصادی و مقابله شالقرمزها آن هم با حضور خیابانی، نگرانیها درباره تداوم این رویه و رویارویی دوطرف را افزایش داده است. اروپا سالها با استفاده از قدرت اقتصادی، توانسته این شکافها را کمرنگ کند اما کند شدن چرخ اقتصاد و بحران مهاجرت به شکافهای موجود دامن زده و فضای اجتماعی را در این کشورها به عرصه تقابل مردم با مردم تبدیل کرده است. این وضعیت البته تنها مختص به فرانسه نیست و انگلیس، آلمان، لهستان و... هم بهنوعی با آن درگیرند. در آلمان موتور محرکه اقتصاد اتحادیه اروپا، شهر کمنیتس نماد بارز شکافهای گسترده اجتماعی است. این شهر در ایالت ساکسن، صحنه زورآزمایی خیابانی وحشتناک راستهای افراطی و چپها و راستهای میانه است. شدت درگیریها در این شهر به نحوی است که اگر پلیس به آن ورود پیدا نکند، چندین نفر کشته و صدها نفر زخمی میشوند. در کمنیتس، راستها به خیابان میآیند و چپها هم در واکنش به آنان، لشکر خود را به راه میاندازند.
آخرین درگیری خونین دوطرف به شهریور سال گذشته میلادی بازمیگردد که به دنبال درگیری میان یک شهروند آلمانی و دوتبعه خارجی در شهر کمنیتس، معترضان افراطی راستگرا در اعتراض به حضور پناهجویان در این کشور به خیابانها آمدند. به دنبال این تظاهرات، ۷۰ گروه چپ و راست میانه نیز در مخالفت با این افراد به خیابان آمدند. در این درگیریها دوطرف از کوکتل مولوتوف و آتش علیه یکدیگر استفاده کردند تا پلیس مجبور شود از ماشینهای آبپاش برای مهار آنان استفاده کند. کمنیتس نقطه تولد صفآراییهای جدید چپ و راست است و آلمان بهزودی شاهد برخوردهایی خواهد بود که در تاریخ بعد از جنگ جهانی دوم و بعد از شورشهای چپگرایانه ۱۹۶۷ سابقه نداشته است.
برگزیت و جدایی از اتحادیه اروپا اصلیترین شکاف در جامعه انگلیس شده است. سال 2016 همهپرسی خروج از اتحادیه اروپا با فاصله بسیار کمی رای آورد تا انگلیس راه خود را از اتحادیه جدا کند اما سه سال از آن روز گذشته و تعلل سیاستمداران انگلیسی برای نحوه خروج از اتحادیه، شکاف بین مردم را تقویت کرده است. در روزهایی که پارلمان انگلیس باید درباره این موضوع تصمیمگیری کند، مخالفان خروج از اتحادیه به خیابانها میآیند و خواستار برگزاری همهپرسی مجدد هستند. میانه ماه گذشته در لندن دو تجمع اعتراضی یکی در حمایت از ادامه عضویت بریتانیا در اتحادیه اروپا و پایان دادن به سیاستهای ریاضتی دولت و دیگری خروج فوری از اتحادیه اروپا برگزار شد تا برگزیت، عامل شکاف جدید در انگلیس باشد. بر همین اساس هم استفان بارکلی، وزیر برگزیت بریتانیا در گفتوگو با روزنامه آلمانی «دی ولت» گفته «برگزاری همهپرسی دوم بروز شکافهای بیشتری را در پی خواهد داشت. شکافهایی که انگلیس در حال حاضر با آنها مواجه است در قیاس با تنشهایی که به دنبال برگزاری همهپرسی دیگری ایجاد خواهند شد، بسیار کوچک هستند. این کار ملت ما را بیش از پیش درگیر شکاف میکند.» در لهستان، اسپانیا، سوئد، بلژیک و... اوضاع خیلی متفاوت از آلمان و فرانسه نیست. در این کشورها، برای پدیدار شدن شکافهای اجتماعی، تنها یک جرقه لازم است؛ جرقهای که شاید راستهای افراطی بتوانند بهراحتی آن را بزنند. در لهستان دولت راستافراطی با سیاستهای ضدمهاجرتی خود باعث بروز شکاف در جامعه این کشور شده است. شاید مراسم تشییع شهردار شهر «گدانسک» اعتراض به سیاستهای افراطگرایانه دولت و هواداران دوآتشهاش بود. پاول آداموویچ، شهردار گدانسک از موافقان حضور مهاجران در لهستان و مورد تنفر گروههای راستی بود و این گروهها برای او حتی آگهی فوت تقلبی چاپ کرده بودند. حضور دهها هزار نفری مردم در مراسم تشییع این شهردار، عملا بیانگر شکاف بین راستها و بخشی از جامعه لهستان است؛ بخشی که فعلا به واسطه سیاستهای دولت اجازه ظهور و بروز خاص ندارد ولی در چنین مواقعی خودنمایی میکند. اتحادیه اروپا از هر سو درگیر شکاف است. آنان نهتنها در داخل کشورهایشان با شکافهای عمیقی روبهرو هستند که در سطح اتحادیه نیز اختلافات چشمگیری پیدا کردهاند. بهتازگی جوزپه کونته نخستوزیر ایتالیا، فرانسه و آلمان را به اداره کردن اتحادیه اروپا بر مبنای منافع خود و نادیده گرفتن دیدگاههای دیگر کشورهای عضو متهم کرد. این اختلافات صریح که از سوی مکرون بدون پاسخ مانده، نشاندهنده عمیق شدن شکاف درونی اتحادیه اروپاست. گفتوگو با چند تهیهکننده سینما درباره هزینه واقعی تولید یک اثر سینمایی
فوقش ۱۱ میلیارد !
تعداد بازدید : 27
شاید زودتر از اینها لازم بود که حساب و کتابهایی جدی در مورد دخلوخرج سینمای ایران انجام شود و پیگیری نکات مبهمی که باقی میماندند، تا روشن شدن تمام زوایا رها نشوند. اما حالا که بحث پولشویی و فرار مالیاتی و پوششهای فرهنگی برای فعالیتهای نامشروع اقتصادی تا این حد درباره سینمای ایران بالا گرفته، لااقل این واضح است که وقت درنگ نیست و نمیشود ساده از کنار این چیزها گذشت. در پروژههای دولتی یا بهطور کل پروژههایی که توسط نهادهای بالادستی تهیه و تولید میشوند، ممکن است حیفومیلهای فراوانی صورت گرفته باشد یا در سپردن پروژهها به کسانی که نه شایستگی لازم، بلکه روابطی قوی داشتهاند، تخلفاتی شود. واضح است که این مسائل باید پیگیری شوند و طی سالهای گذشته کم نبوده نقدهایی که به این نوع کارها وارد شده است. اما آنچه که حسابوکتابهای سینمای ایران را مبهم کرده، چیزی است که با عنوان بخش خصوصی، خصوصا در سالهای اخیر مطرح شده است. بهطور متوسط فقط یکسوم از فروش فیلمها در گیشه به جیب سرمایهگذار بر میگردد. در گفتوگوی «فرهیختگان» با هفت نفر از تهیهکنندگان سینمای ایران، حداقل هزینهها برای تولید یک فیلم سینمایی در ایران، با هنرپیشههای ارزانقیمت و دستمزدهای نرمال یا پایین، دو میلیارد تومان به دست آمد. به عبارتی هر فیلمی که زیر ۶میلیارد تومان بفروشد، ضرر کرده است. اما چند درصد از فیلمهای سینمای ایران در طول سال حداقل ۶میلیارد تومان میفروشند؟ باید به این هم توجه کرد که اگر فیلمی با هزینه دو میلیارد تومان، ۶میلیارد تومان فروخته باشد، هنوز توجیه اقتصادی پیدا نکرده؛ چون هیچ سرمایهگذاری پول خودش را در پروژهای قرار نمیدهد که بعد از یکی دو سال خواب سرمایه، نهایتا فقط اصل همان پول را برگرداند. پیچیدگی ماجرا از آن جهت بیشتر میشود که میتوان بهطور مطلق حکم داد که فیلمهای دو میلیاردی سینمای ایران، لااقل در حال حاضر، به هیچوجه ممکن نیست که پنج میلیارد تومان بفروشند. فیلم دو میلیاردی؛ یعنی فیلمی که هیچ ستارهای نداشته است و در اکران هم سهم قابل توجهی نخواهد داشت. آثاری که طی یک سال در سینمای ایران پنج میلیارد یا کمتر فروختهاند هیچکدام از این تیپ آثار ارزانقیمت نبودهاند. اگر موسسه یا نهادی دولتی و بالادستی از چنین آثاری حمایت کرده باشد، میشود گفت که برای تبلیغ یک ایده چنین هزینههایی صورت گرفته و به عبارتی آن نهاد در سینما خرج کرده است، نه سرمایهگذاری؛ اما وقتی اثری مدعی تولید در بخش خصوصی باشد باید دخلوخرج اقتصادیاش جور در بیایند، در غیر این صورت لازم است که برای ابهامها پاسخی پیدا شود. البته در مورد مسائلی که طرح شد، ذکر دو نکته لازم است؛ اول اینکه امکان دارد فیلمها غیر از گیشه، از جاهای دیگر مثل فروش رایت سیدیها به شبکه نمایش خانگی و شبکههای تلویزیونی هم درآمدی داشته باشند یا حمایت اسپانسرها بخشی از هزینههایشان را جبران کنند اما آیا مخاطبان سوپر مارکتی فیلمهای سینمایی، به یک فیلم بیستاره چنان اقبالی نشان خواهند داد که اختلاف چند میلیاردی هزینهها و درآمد گیشه را جبران کند یا آیا اسپانسرها روی یک فیلم بیستاره چنان سرمایهگذاری تبلیغاتی چشمگیری خواهند داشت؟ نکته دوم به فهرستهایی بر میگردد که بنیاد سینمایی فارابی در سالهای گذشته از فیلمهایی که به آنها کمکهزینه یا تسهیلات اعطا کرده بود، منتشر کرده است.
در این فهرستها نام اکثر کسانی که ادعای استقلال و تولید مطلق و صفرتاصدی آثارشان در بخش خصوصی را داشتهاند هم به چشم میخورد. اما با لحاظ کردن این نکات هم همچنان نمیشود از نبود یک منطق مالی شفاف درباره آثار بخش خصوصی سینمای ایران صرف نظر کرد. تماسهای «فرهیختگان» با ۱۰ نفر از تهیهکنندگان که صرفا برای به دست آوردن آمار از هزینههای تولید فیلم در سینمای ایران انجام گرفته بود، لااقل در سه مورد به حاشیه کشیده شد چند نفر از تهیهکنندهها از اینکه ما اساسا به مساله پولشویی در سینمای ایران میپردازیم بهشدت عصبانی بودند و حرفهایی درباره عوامل روزنامه زدند که به هیچوجه زیبا نبود. البته تعداد بیشتری از کسانی که با آنها تماس گرفته شد، پاسخهای مناسبی دادند و این بخش هم به دلیل گلایههایی که این افراد از وضع مبهم مالی سینمای ایران در سالهای اخیر داشتند، بیحاشیه برگزار نشد. جالب اینجاست که 10 نفری که با آنها صحبت شد، با فرض اینکه از حواشی مالی سینمای ایران در این سالها دور هستند، انتخاب شده بودند؛ اما از بین افراد همین فهرست 10 نفره هم سه نفر برخورد نامناسبی با موضوع داشتند. تهیهکنندگانی که ما را همراهی کردند و پاسخمان را دادند، جدا از بحث مصاحبه، حرفهای دیگری هم زدند که قابل توجه بود. در این گفتوگوها نام دو فیلم مطرح شد که بالای ۱۰میلیارد تومان هزینه داشتهاند. یکی «متری ششونیم» سعید روستایی که در جشنواره فیلم فجر امسال هم حضور دارد و دیگری «ما همه باهم هستیم» اثر کمال تبریزی. سرمایهگذار فیلم روستایی، محمدصادق رنجکشان است که در سال گذشته هزینههای سرسامآوری در تئاتر و سینمای ایران کرده و سرمایهگذار فیلم تبریزی هم بنا به ادعای برخی رسانهها که میگویند به شرط محفوظ بودن نام چند کارگردان سینمای ایران، از آنها هویت سرمایهگذار این فیلم را استعلام کردهاند، فردی است به نام سجاد علیجانی که پیشتر در ایران به خرید و فروش بیتکوین اشتغال داشته است. از یک تهیهکننده پرسیدیم چطور هزینه فیلم سعید روستایی سر از ۱۱میلیارد تومان درآورد و او پاسخ داد وقتی فیلمبرداری را پنج ماه طول بدهند، اگر شما به عوامل در این پنج ماه فقط نان و پنیر هم بدهید کلی هزینهاش میشود. زمان نرمال برای فیلمبرداری در سینمای ایران یک ماه است، مگر اینکه پول بیحسابوکتاب در کار باشد و کسی فرصت داشته باشد که با حرفهایترین عوامل پشت دوربین، پنج ماه آزمون و خطا کند. اینجاست که معلوم میشود چه کسی واقعا در کارگردانی توانمندی و استعداد دارد و چه کسی آنقدر پول در گلوی یک پروژه ریخته که بالاخره نتیجه را چشمگیر از آب در بیاورد. یکی از تهیهکنندهها میگفت وقتی کسب 10، 12میلیارد خرج فیلمی میکند، حتما به آب کُر وصل است و دیگری میگفت این جور فیلمها پشت بودجهشان باز است. این تهیهکنندگان با قاطعیت میگفتند که با توجه به ظرفیتهای اکران و توزیع خانگی در سینمای ایران، محال است که بشود چنین پروژههایی را به سوددهی اقتصادی رساند. تهیهکنندهای میگفت که هزینه فیلمسازی در ایران با محاسبه عوامل و تجهیزات پشت دوربین، درنهایت تا یک میلیارد و ۳۰۰میلیون تومان است و باقی آن به دستمزد بازیگران بر میگردد. عمده کسانی که «فرهیختگان» در این خصوص با آنها صحبت کرد، میگفتند دستمزدهای نجومی بازیگران در چند سال اخیر بوده که تا این حد بالا رفته و از طرفی بازار سینما را بین مشتریهایش کمرونق کرده و از طرف دیگر هزینه تولید فیلمها را بالا برده است. لازم است چند فاکتور که از لابهلای صحبتهای تهیهکنندگان بیرون آمد و امکان گنجاندن آنها در این جدول نبود هم مورد توجه قرار بگیرد. اول اینکه سوالها در مورد سقف هزینه تولید فیلمها در سینمای ایران مربوط به فیلمهای شهری میشد، نه آثار تاریخی و جنگی که هزینههای اضافی دارند. فاکتور دوم به فیلمهای لوباجت و تجربی مربوط میشود که ممکن است در حدود ۵۰۰ میلیون تومان خرج داشته باشند. این آثار دو، سه سال پیش با ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان هم ساخته میشدند و در کل آنها را نمیشود جزء فیلمهای حرفهای قرارداد. فاکتور سوم به متوسط هزینه تولید فیلم در سینمای ایران بر میگردد. در جدول فوق کف و سقف هزینهها آمده اما هزینههای نرمال، چنان که تعدادی از تهیهکنندگان اشاره کردند، بین سه تا پنج میلیون تومان است. جدول دیگری که مشاهده میکنید مربوط به فیلمهایی است که در سال گذشته بالای ۶میلیارد تومان فروش گیشهای داشتند و غیر از این آثار، باقی فیلمها لااقل در گیشه به لحاظ اقتصادی صرفهای برای تولیدشان توجیه نمیکنند. البته بین آثاری که بالای ۶میلیارد تومان فروش داشتهاند هم راجعبه بسیاری از آنها ابهاماتی وجود دارد و در ضمن گراننمایی آمار فروش فیلمها هم مورد دیگری است که شیوع آن در سینمای ایران بارها حاشیهساز شده است.
اسامی فیلمهایی که در سال 97 فروششان در سالنهای سینمایی کمتر از 5میلیارد تومان بوده است. این فیلمها از نوبت اکران خارج شدند. برای این فیلمها هیچ آمار فروش و منبع درآمد دیگری ازجمله فروش در شبکه نمایش خانگی یا فروش امتیاز به شبکههای تلویزیونی اعلام نشده است.
باز هم در ایستگاه نیمهنهایی آسیا متوقف شدیم، این بار به جای داور خودمان اشتباه کردیم
اینجا پایان نیست
تعداد بازدید : 75
نوشتن بعد از باخت سخت است، کاخ آرزوها خراب شده و میان حیرت و ناامیدی باید کلمات را طوری کنار هم بچینی که کمتر وامدار احساسات باشند. امیدوار بودیم از پنجره فوتبال فریاد شادی و پیروزی سر دهیم، اما نشد. نه این متن، نه هیچ متن دیگری در دیوار به دیوار شکست توانایی تحلیل همهچیز را ندارد، اما برای اینکه بعدها در ساعات آرامش و فراموشی این لحظات بد، بعضی درسهای تلخ و شیرین جام امسال یادمان نرود، متاسفانه حالا وقت نوشتن است. اول اینکه نتیجه بازی دیروز بههیچوجه فاصله واقعی دو تیم نبود، نه اینکه ما مثل ژاپنیها ساختارسازی کردیم و برنامه 100 ساله دوم نوشته باشیم؛ نه! این دو تیم سه گل فاصله نداشتند، برای هواداران آتشین فوتبال که لحظهلحظه شمارش کرده بودند تا حاصل هشت سال مدیریت کیروش در تیم ملی را در امارات ببینند قابل تصور نبود از این ژاپن که با تیم جامجهانیاش فاصله داشت با این نتیجه ببازیم. تا قبل از آن لحظه عجیب که پنج بازیکن ما در حال ارشاد داور بودند و توپ قلب ما و تور دروازه را لرزاند، دو تیم شانه به شانه هم بودند. استراتژی کیروش (درست یا غلط) دادن توپ به حریف بود و میخواست با حداقل در اختیار داشتن توپ به ژاپن ضربه بزند. یک ضربه آرام ژاپنیها که از کنار دروازه گذشت در همان نیمه اول با موقعیت عالی آزمون جبران شد. در آغاز نیمه دوم هم ایران بهتر شروع کرد، ولی امان از آن صحنه... دوم اینکه شواهد نشان میدهد این باخت تلخ آخرین باری بود که کیروش روی نیمکت ایران نشست، صدمین بازی او کارنامه خوبش را تحتتاثیر قرار میدهد چون تا به حال با او اینقدر سخت نباخته بودیم. موافقان و مخالفان کیروش طبق پیشبینی عملیات را شروع کردند. انگار آنها از اشتباه مرگبار دقیقه 55 خبر داشتند که توپخانه هر دو طرف بلافاصله دست به کار شدند. حالا اما جبهه مخالفان دست بالاتر را دارد، تیم پرامید ایران با هدایت مرد پرتغالی درست در زمانی که نباید اشتباه میکرد، لگد به شانس ما زد. کیروش علاوهبر تغییر سبک بازی تیمملی که رسانههای بزرگ دنیا و کارشناسان سرشناسی از آن تمجید کردهاند، میراث دیگری هم برای ما به جا گذاشت؛ همین دعواهای سنگین دوقطبی حاصل اخلاق آقای سرمربی است. سوم اینکه در این شکست سهم کیروش باید بررسی شود. شاید (واقعا شاید) اگر بهجای «کنعانیزادگان» یک دفاع دنیادیده (که کم نداریم) در زمین بود، او بهجای داور دنبال توپ میدوید و البته اگر بهجای بازی با تیمهای درجه چندم دنیا، آقای سرمربی به چند بازی بزرگ دوستانه برای تیمملی تن میداد بازیکنان ما اینگونه در بازی بزرگ پراشتباه نبودند. وقتی خبر رد بازی بزرگ دوستانه توسط کیروش آمد و هیچگاه تکذیب نشد، گفتند سرمربی تیمملی برای حفظ جایگاه ایران در رنکینگ اول آسیا بازی با تیمهای کوچک را ترجیح میدهد. حاصل کار بالا رفتن احتمال اشتباه از سوی بازیکنان در لحظات حساس است که دیدیم. چهارم اینکه ما قدرشناس هستیم. راحتترین کار در روزهای بعد از باخت ذبح سرمربی است، اما نباید فراموش کنیم ما با کیروش سبکی از فوتبال را ارائه دادیم که قبل از آن نداشتیم. واقعیت غیرقابل انکار، بالارفتن سطح فوتبال ایران با حضور کیروش است تا حدی که منتقدان او تا 99 درصد منتقد رفتارش بودند نه مسائل فنی. به نحوه صعود ایران به جامجهانی اخیر فکر کنید. کرهجنوبی با تمام ابهت و ستارههایش که آلمان را در جامجهانی شکست داد در تهران بدون حتی یک توپ در چارچوب شکست خورد. ایران با کیروش با قدرت تمام به روسیه رفت، تیم بسیار خوب مراکش را شکست داد و تا مرز صعود رفت. اگر پای خیریت کمی بیشتر میچرخید، مهدی طارمی بهجای رونالدو به دوربینها میخندید. پنجم اینکه سریعترین کاری که باید انجام دهیم این است که فدراسیون فوتبال را از نو بسازیم. تاج و تیم فعلی در رفتار اشتباه کیروش تقصیر بالایی دارند، در تعیینتکلیف او برای همه فوتبال نقش منفی ایفا کردند. تاج تماشاگر اتفاقات فوتبال بود نه مدیرش. اگر فدراسیون ایران مدیر بود در یک سال فوتبالی مهم که جامجهانی داشتیم، فینالیست لیگ قهرمانان آسیا داشتیم و تا نیمهنهایی جام ملتها بالا آمدیم، جامعه فوتبالی مثل جامعه جنگزده نبود! ششم اینکه سال 97 نشان داد فوتبال چقدر برای جامعه مهم است، مردم حتی بعد از حذف از جامجهانی به خیابان آمدند و از تیم کیروش استقبال کردند، با موفقیت پرسپولیس در آسیا تبوتاب فوتبالی بالایی را تجربه کردیم، چهره مغموم فوقستارهای مثل ژاوی در تهران و میان شادی 100 هزار ایرانی از قابهای ماندگار سال بود و همین جام ملتها... این ناراحتی بعد از باخت حاصل توقع مردم از فوتبال ایران است. ما اندازه چند تیم، ستاره خوب داریم اما نتیجه نهایی مثبت نیست. چرا؟ یکبار برای همیشه و بدون ترس جواب این سوال را بدهیم. فوتبال همه زندگی نیست، اما زندگی با فوتبال خیلی از حسهای خوب را دارد. ما روی گنجی از استعداد فوتبالی نشستهایم و دعوای کیروش و برانکو را نگاهمیکنیم. تعداد بازدید : 0
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|